Thursday, December 28, 2006

سركوب گسترده دانشجويان دانشگاه پلي تكنيك پس از حضور پاسدار احمدي نژاد


درپي حركت قهرمانانه دانشجويان دانشگاه پلي تكنيك در اخراج پاسدار احمدي نژاد رئيس جمهور رژيم آخوندي با شعار مرگ بر ديكتاتور و آتش زدن عكسهاي وي, ارگانهاي سركوبگر رژيم براي ايجاد رعب و وحشت در بين دانشجويان اقدام به پرونده سازي براي دانشجويان مبارز در صحنه كردند.
يك سايت ارگانهاي سركوبگر رژيم بنام «اطلاع رساني بسيج دانشجويي» نام ۶دانشجو تحت عنوان «معرفي لمپن ها»، به همراه تصوير آنها درج نموده است و آنان را« گروهك دانشجويي كه عقبه آنها به منافقين اعدام شده در سال ۶۰» مربوط مي شود خطاب كرده است.
در تحولي ديگر محمدرضا باهنر نائب رئيس مجلس آخوندي دانشجويان مبارز دانشگاه پلي تكنيك را «افرادي که در پي مشروبات الکلي بودند و مشکل جنسي داشتند، معرفي کرد» و گفت « هر کسي خربزه ميخورد پاي لرزش هم مي نشيند».
تهديدات آشكار مقامات ريز و درشت رژيم آخوندي بلافاصله پس از حضور پاسدار احمدي نژاد در دانشگاه و پذيرايي درخوري كه دانشجويان مبارز از وي به عمل آورند بيانگر سركوب گسترده آنان در روز هاي آينده مي باشد.
مقاومت ايران ضمن محكوم كردن اعمال ضد بشري و ضد دانشجويي رژيم آخوندي ازسازمانها و مجامع مدافع حقوق بشر و سنديكاها, اتحاديه ها و انجمن هاي دانشجويي بين المللي خواستار دفاع از دانشجويان به پاخواسته ايران گرديد.

دبيرخانة شوراي ملي مقاومت ايران
6دي 1385 ( 27 دسامبر 2006)

جاسوسان ايران - افشاي شگردهاي كثيف اطلاعات آخوندي

ساندي هرالد 22 دسامبر در يك گزارش تحقيقي با عنوان فوق ، نوشته نيل مك كي Neil Mackay ، برخي از شگردهاي وزارت اطلاعات رژيم آخوندي عليه مخالفان و اپوزيسيون اين رژيم درخارج كشور را افشا كرده است . توجه شما را به ترجمه بخشهايي از اين مطلب جلب ميكنيم :

روز چهارشنبه برگزاري دادگاه يك سرباز انگليسي بجرم جاسوسي براي رژيم ايران، از نظر افسران اطلاعاتي آمريكا و انگليس يك شوك نبود. يك منبع اطلاعاتي انگليس گفت : ” ما مي دانيم كه ايراني ها بخصوص در افغانستان و عراق دور و بر ما مي پلكند.” ، ” از خيلي وقت پيش انتظار چنين واقعه اي مي رفت. "
هفته گذشته، سرجوخه دانيل جيمز، يك سرباز انگليسي كه نسب ايراني دارد، طبق اقدام امنيت رسمي متهم به دادن اطلاعات محرمانه به دشمن شد. او دستيار مطمئن و مترجم سپهبد ديويد ريچاردز، فرمانده نيروهاي ناتو در افغانستان بود. اگر اين ادعاها درست باشد، اطلاعات ايران در قلب ارتش انگليس نفوذ كرده است.
درحاليكه اين يك راز برملا شده اي مي باشد كه جاسوسان ايران در حال فعاليت هستند و گاها در عراق و همچنين افغانستان نسبت به آن چشم پوشي مي شود، موضوع مخفي مانده فعاليت عاملين اطلاعاتي ايران در اروپاي غربي و آمريكا مي باشد. در انگليس، فرانسه، هلند، المان و آمريكا ، اطلاعات ايران يك جنگ پنهايي بي رحمانه اي را عليه مخالفين ايراني و تبعديان رژيم مذهبي براي دو دهه براه انداخته. بعد از انقلاب مذهبي 1979 ، دهها هزار ايراني از كشورشان خارج شده و بدنبال پناهندگي در اروپا بودند.
جاسوسان نفوذي دولت انقلابي تهران در بين اين جمعيت تبعيدي، دو هدف دارند ، اول جاسوسي بر عليه سازمان هاي مخالف و دوم قرار گرفتن در مواضع قدرت در غرب، در زمينه هايي مثل .. مطبوعات و صنايع كه بتواند مورد استفاده قرار گيرد و روي تعيين سياست دولت ها تاثير بگذارد.
مقداري از مدارك آژانس هاي امنيتي آلمان كه توسط ساندي هرالد مشاهده شده ، افشاء كننده وسعت جاسوسي ايران در اروپاي غربي است. يك گزارش سال 2005 دفتر حفاظت از قانون اساسي آلمان، كه معادل MI5 انگليس مي باشد اظهار مي كند: ” وزارت اطلاعات و امنيت ايران چندين [ سيستم ] مراقبت در اروپا دارد كه براي جمع آوري اطلاعات و فعاليت هاي جاسوسي مي باشد، سرويس اطلاعاتي ايران از شبكه اي از عناصري كه سازمان هاي مخالف را ترك كرده اند، استفاده مي كند. اين عناصر جهت توجيه شدن به ايران دعوت مي شوند. در پروسه اين گفتگو ها آنها تحت فشار قرار مي گيرند.
" براي استخدام اين عناصر، وزارت اطلاعات و امنيت ايران با تهديد تلافي جويي عليه خانواده آنها كه در ايران زندگي مي كنند آنها را تحت فشار رواني قرار مي دهد آنهايي كه به ايران مسافرت نكنند از طريق تلفن از ايران با آنها تماس گرفته و هدايت مي شوند. "
سرويس امنيت داخلي هلند مي گويد كه اطلاعات ايران بر عليه مخالفين ” اطلاعات منفي منتشر مي كند ” و ” كوشش مي كند تا يك تصوير شيطاني ” از پناهندگان ضد تهران ترسيم نمايد تا اپوزيسيون در تبعيد را تضعيف كند. اعضاي سابق گروهاي مخالف كه توسط اطلاعات ايران جذب شده اند تشويق مي شوند كه انتقاداتي از گروهاي تبعيدي بنويسند. و همچنين از تهديد و ارعاب و همچنين دادن رشوه براي تبديل آنها به اهداف جاسوسي استفاده مي شود .
يك گزارش امنيتي ديگر آلمان مي گويد كه اطلاعات ايران از سفارت [ ايران ] در برلين بعنوان مركز فعاليت هاي جاسوسي استفاده مي كند. فرماندهان اطلاعات از ايران فعاليت ها در اروپا را هدايت مي كنند. اين گزارش اظهار مي كند كه وقتي استخدام جاسوس از تبعيديان مطرح مي شود،. ” تهران تصميم نهايي را مي گيرد."
گزارش اطلاعات آلمان همچنين مي گويد كه يك ايراني كه در آلمان زندگي مي كرده ، بخاطر ” فعاليت بعنوان مامور براي سرويس مخفي ايران ” دستگير شده است. او طبق رهنمودهاي وزارت اطلاعات و ا منيت [ ايران عليه ” ايراني هايي كه در فرانكفورت زندگي مي كردند ” جاسوسي مي كرد.
اطلاعات آلمان نگران اين بود كه جاسوسان ايران يك عمل تروريستي را در خلال بازي هاي جهاني اجرا كنند و سپس تبعيديان و مخالفين در اروپا مقصر جلوه داده شوند تا مخالفين خود را بلحاظ بين المللي بي اعتبار كنند.
در استشهاد نامه اي يك جاسوس وزارت اطلاعات و امنيت ايران به دادگاه هاي آمريكا ارائه داد ، جزئيات فعاليت هاي جاسوسي خود عليه مخالفين و تبعيديان را افشاء نمود. جمشيد تفرشي گفت : ” من وانمود مي كردم كه مخالف رژيم ايران هستم، در حاليكه در حقيقت من ماموريت هايي كه توسط وزارت اطلاعات ايران داده مي شد را پيش مي بردم. ” او مي گويد كه ” فعالانه در توطئه هاي رژيم ايران شركت مي كرد.” تا نام تبعيديان را لكه دار كند. اين شامل دادن ا طلاعات غلط به دولت اي خارجي ، از جمله ادعاي اينكه مخالفين از صدام حسين حمايت مي كنند مي شد. بين سالهاي 1995 و 1999 ، او براي كاري كه به خاطر آنها انجام داده ، مبلغ 35 هزار دلار از فرماندهان اطلاعات ايران دريافت كرد. تفرشي مي گويد يكي از جاسوسان بلند پايه اي كه او گزارش خود را با او مي داد ترتيب دهنده حداقل قتل 100 مخالف در ايران مي باشد. توسط گردانندگان كار به او گفته شده بود كه تهران معتقد است اگر بتوان مخالفان را بي اعتبار كرد، ديگر” سازمان ملل، رژيم ايران را محكوم نخواهد كرد."
تفرشي ادعا كرد كه ديده بان حقوق بشر و عفو بين اللمل و همچنين وزارت امور خارجه آمريكا و كميسيون حقوق بشر سازمان ملل با دريافت اطلاعات غلط و تبلغات مسموم در مورد تبعيديان و مخالفين كه توسط اطلاعات ايران [ ارسال مي شد ] مورد هدف قرار گرفتند.
كلار لوپز (Clare Lopez) يك افسر عاليرتبه سيا با 20 سال سابقه مي گويد: ” رژيم ايران عناصر اطلاعاتي و دارايي هاي خود را بصورت خيلي پيچيده براي نفوذ و تاثير در اكادمي هاي غربي، مطبوعات، سازمان هاي غير دولتي و ساختارهاي تعيين سياست گسترش داده است، "
" آنها بطور وسيعي از اينترنت استفاده مي كنند و دهها سايت را پشتيباني مالي و راه اندازي مي كنند. وزارت اطلاعات و امنيت استاد بهم زدن اطلاعات ، انكار و فريب است ، كه با مهارت جامعه جهاني را بسوي قبول رژيم تروريستي تهران مي كشاند، ما را مجبور مي كند تا جلوي هر مجازات جدي شوراي امنيت سازمان ملل بخاطر برنامه تسليحات اتمي را بگيريم. و شهرت مخالفان ايراني و تبعيدياني كه با اين گروه روحاني كه امروزه حاكم بر ايران است مخالف هستند را لكه دار مي كند."
لوپز مي گويد كه ” عناصر اطلاعاتي ايران از زمان انقلاب 1979 درگير ، ترور، بمب گذاري و حملات تروريستي در سراسر جهان مي باشند.” بر اساس گفته لوپز و همچنين منابع اطلاعاتي انگليس ، از زماني كه محمود احمدي نژاد تندرو در سال 2005 رئيس جمهور ايران شده، آهنگ جاسوسي ايران بطور چشمگيري افزايش يافته است
يكي از بيشرمانه ترين عمليات هاي اطلاعاتي كه اجرا شد بعد از تهاجم مارس 2003 يه عراق بود. يكي از بلند پايه ترين مقامات وزارت دفاع انگليس به ساندي هرالد گفت كه اطلاعات ايران از عراقي هاي تبعيدي كه از عزل صدام نااميد بودند استفاده مي كرد تا اطلاعات ساختگي در مورد برنامه تسليحات كشتار جمعي عراق به غرب بدهد.
اين عمليات ايران به آمريكا و انگليس اجازه نداد تا بخاطر پردازش اطلاعات و دروغ گفتن به مردم انگليس و آمريكا درمورد تسليحات كشتار جمعي جان سالم بدر ببرند. انگليس و آمريكا همانموقع دو ” واحد فشرده ” مخفي را راه انداخته بودند كه در راكنيگ هام در انگليس و دفتر طرح هاي ويژه در آمريكا فعاليت مي كرد و براي اين طراحي شده بود كه از تحليل هاي اطلاعاتي سنتي در سيا و MI6 و ادعاهاي اغراق آميز در مورد توانايي هاي اتمي ، بيولوژيك و شيميايي عراق عبور كند تا يك فرض منطقي غلط براي جنگ را جعل نمايد .
عمليات ايران شامل اطلاعات ساختگي جاسوسان تهران در مورد تسليحات كشتار جمعي صدام از طرف سازمان هايي مثل كنگره ملي عراق داده مي شد كه براي مخدوش كردن اطلاعات آمريكا و لندن بود. كنگره ملي عراق از بركناري صدام نااميد بود و از طرفي واشنگتن و لندن از هر ذره اطلاعات كه كيس جنگ عراق را تقويت كند خوشحال بودند.
احمد چلبي، كه كنگره ملي عراق را رهبري مي كند ، بعدا از طرف آمريكا متهم شد كه اطلاعات محرمانه آمريكا را بعد از حمله، به ايراني ها مي داده. او اين ادعاها را انكار كرد اما موقعيت او بعنوان ” سگ عراقي ” واشنگتن براي هميشه از بين رفت.

رئيس دفاع انگليس گفت كه اين عمليات ايران ” يكي از بزرگترين ضربه هاي اطلاعاتي قرن بوده است. ” و اضافه مي كند : ” آن[ وزارت اطلاعات و امنيت ايران] با ماهرانه ترين راه ها و نفوذ در سرويس هاي اطلاعاتي ما ، آمريكا و انگليس را وارد جنگ عليه عراق كرد. اين عمليات كاملا درخشاني بود. "
بنا بر منابع اطلاعاتي آمريكا و انگليس هزاران جاسوس ايران از وزارت اطلاعات و امنيت و همچنين از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي هم اكنون در عراق فعاليت مي كنند. لوپز گفت كه در عراق ، جاسوسان تهران در انتقال وسايل تكنولوژي انفجاري پيشرفته اس اي دي كه نيروهاي انگليس، آمريكا و ديگر نيروهاي ائتلاف را مي كشد همكاري مي كنند سني ها و شيعيان را به خشونت تحريك مي كند، عمليات اطلاعاتي و مراقبتي عليه نيروهاي ائـتلاف انجام مي دهند، و به نيروهاي شورشي عراقي آموزش مي دهند. "
او گفت: ” نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي ايران همچنين براي شورشيان عراق ، پناهگاه امن ، عبور امن، لجستيك، پشتيباني مالي و مدارك رسمي تهيه مي كنند."
سرويس هاي اطلاعاتي غرب مي گويند وقتي كره شمالي در ژوئيه موشك هاي دور برد را آزمايش مي كرد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آنجا بودو همچنين در ماه اكتبر وقتي كه رژيم كيم جونگ ايل ادعا كرد كه تسلحيات اتمي منفجر كرده نيز آنها آنجا بودند، همچنين اطلاعات ايران در تابستان امسال به حزب الله در خلال جنگ با اسرائيل كمك كرد.
وزارت اطلاعات و امنيت [ ايران ] يك شبكه گسترده اي از كمپاني ها در سراسر جهان داردكه بعنوان پوششس براي عمليات هاي اطلاعات ايران عمل مي كند. اين كمپاني ها ي پوششي كمك كرده اند تا اين رژيم تكنولوژي اي مورد نياز خود براي توسعه برنامه اتمي را بدست بياورد، ايران مكررا متهم به اجراي تروريسم دولتي و قتل دشمنان رژيمش شده است.

«خبر مهم» مزدور اجاره يي براي «خانه پدري»


ننگين ترين محصول باجها و زد و بندها آخوندهاي حاكم دررابطه با حاميانشان در اروپا, با لغو برچسب تروريستي عليه مجاهدين توسط دادگاه اروپا چنان برباد رفت و كاخ رؤياها چنان ويران شد كه ولي فقيه و ديگر سردمداران و كارگزاران و ارگانهاي مختلف رژيم, دچار گاو گيجه شده اند كه چگونه خود و عمله و اكره شان را سرپا كنند! به دامن دولتهاي اروپايي بياويزند كه بر اين ضربه مهلك را التيام بخشند, يا يقه آنها را بچسبند كه حساب باجهاي بي حساب و كتاب رژيم را پس بدهند؟ به پاسداران و بسيجيهاي نظام برسند كه قالب تهي نكنند يا به خودشان روحيه بدهند كه اتفاق وحشتناكي رخ نداده ؟ از غفلت و كم كاري دست اندركاران نظام انتقاد كنند كه چرا دير جنبيديد كه اين فاجعه رخ دهد يا اميدوار باشند كه هنوز دير نشده و شايد بتوان كاري كرد؟
خلاصه اينكه از سراپاي نظام آخوندي آواي وحش و زوزهاي دردآلود در يك كر ناهمگون و درهم و برهم بگوش ميرسد. موضعگيريهاي مستأصلانه و پي درپي , توسط مقامها, سخنگويان و كارگزاران ريز و درشت رژيم چه در دولت , چه در مجلس و چه در قضاييه , مضافا بر ائمه جمعه و مطبوعات و راديو – تلويزيونهاي حكومتي , همچنان ادامه دارد. وزارت اطلاعات هم كه به تنهايي به وسيله تمامي سايتهاي زنجيره يي و ارگانهاي پوششي و با به صحنه فرستادن كليه مأموران بدنام و گمنام باسابقه و جديد الاستخدام خود در داخل و خارج كشور چنان دست پاچه شده كه دارد خودش را خفه و هلاك ميكند! عمله و اكره اش در خارجه هم در عين اينكه مأمور التماس و درخواست از طرفهاي خارجي هستند ولي سردرگم مانده اند كه هر روز چگونه با اوامر و نواهاي ناهمگون هماهنگ شده و با چه اميد و چشم اندازي به مأموريتهايشان ادامه دهند. به هرحال اين قبيل مأموران هم احساس مي كنند زير پايشان خالي شده . هرچه هم در تاريكي سوت ميزنند, ظاهرا افاقه نميكند. يكي از اينها مزدور اجاره يي عليرضا نوري زاده است كه معرف حضور است. و همه ميدانند كه نامبرده, همواره در تنگناها, به نيازها و سفارشات مسؤلان «خانه پدري», به خصوص در قبال مجاهدين , فارغ از هر محذوري با قلم و قدم و نفس بي محابا پاسخ گفته است.
چه رسد به اين روزها كه چندان حال و روز «سيد عارف» (آقاي خامنه اي) را بهتر از همه همين جناب نوري زاده ميداند. زيرا كه نسبت به جزييات و ريزه كاريهاي اين قبيل عرفا و آيات نظام و حواشي, به خوبي آگاهي و تجربه دارند . اشاره ام به حكم دادگاه اروپا و تأثيرات روحي و رواني و آن بر حضرات و نيازها و توقعات طبيعي ناشي از آن است.
درست در همين روزها, جناب نوري زاده از «پنجره روبه خانه پدري» خود همه را هشيار مي كند كه : « خبر مهمي را ميخواستم به شما بگويم كه يك مورد آن در مورد خودم است . در رابطه خود من رژيم دنبال اين است كه منابع مرا گير بياورد . و گفته بايد منابع اين نوري زاده مشخص شود و بساط او را جمع كنيم. » ولي اين جناب, بدون اينكه هيچ نشانه و علامتي از اين قصد رژيم ارائه بدهد, براي اثبات ادعاي خود, پاچه مجاهدين را ميگيرد و اين طور استدلال و ياد آوري مي كند: «يادم هست بعد از قتلهاي زنجيره يي دوگروه دنبال منابع من بودند: رژيم و مجاهدين. » و از اينجا ببعد به تكرار داستان سرايي موهوم و دروغهاي شاخداري مي پردازد كه خودش سالها پيش دريكي از بزنگاهها رنج قلمي كردن آن را به خود هموار كرده بود. با اين مضمون كه : چند سال پيش مجاهدين فردي را تحت پوشش دراويش گنابادي به نزد نوري زاده فرستاده اند كه به او بگويد سعيد حجاريان برايت چنين و چنان پيغام داده تا به اين وسيله مزدور اجاره يي رودست بخورد و اذعان كند كه بله با وي در ارتباط است!. ولي نوري زاده با نبوغ اطلاعاتي و شاهكارهاي جيمز باندي خود, شصتش خبردار ميشود و نقشة مجاهدين را كشف مي كند . لذا به آن درويش كذايي هوشيارانه جواب ميدهد كه« اصلا با سعيد حجاريان دوست نيستم و هيچوقت هم با او دوست نبوده ام»!
اما از آنجا كه قرار بود خبر مهم و طبعا تازه يي آنهم درباره توطئه رژيم براي جمع كردن بساط خودش (نوري زاده) بدهد به ته اين داستانسرايي جعلي و تكراري آخوند پسند عليه مجاهدين كه ميرسد, اضافه مي كند كه اين را قبلا به طور مفصل شرح داده است.
سئوال اين است كه نامبرده چرا بعد از چند سال ناگهان در اين روزها به فكر تكرار اين سناريوي مسخره افتاده است؟ اگر همچنان بر آن است كه اثبات كند دوست حجاريان و امثالهم نبوده و منابعش عوامل و باندهاي حكومتي نبوده اند, لابد كه پادويي بازجوها را واقعي تر و برازنده تر ميداند. و الا به گواهي نوشته هاي خود اين مزدور كه هفتاد من كاغذ ميشود, حجاريان كه سهل است , تك تك جلادان و شاگرد جلادان مدعي اصلاح طلبي در باند خاتمي را كه به دولت و مجلس و شوراهاي آخوندي راه يافته بودند, هر شب و هر روز به عنوان مظهر آزادي عاشقانه مي ستود, و در دفاع از آنها بر مجاهدين مي تاخت كه چرا اين دژخيمان را الهه دموكراسي نميدانند. خود خاتمي را كه نگو و نپرس كه چگونه از فاصله چند هزار كيلومتري بر نعلينهايش بوسه ميزد. ستونهاي ثابت و مطالب تكراري اين مزدور همواره پر از چاپلوسيهاي مشمئز كننده و راز و نياز با دژخيمان حاكم بود. آنهم در شرايطي كه كشمكشهاي باندهاي دروني رژيم بر سر تقسيم قدرت هر از گاه, نمونه هايي از فضيحتها و گافهاي رقيب را رو ميآورد. بنابراين , در همان زمان بر هيچكس پوشيده نبود كه «افسار» اين مزدور اجارهيي, كه خودش آن را سرنخ «منابع» مينامد، دست كداميك از باندها و دژخيمان سابق و لاحق وزارت اطلاعات است. بنابراين , مزدور اجاره يي بيجهت داستانسراييها و دروغپردازيهاي رسواشده چند سال پيش خود را به عنوان يك خبر مهم و جديد , صرف نيازهاي تبليغاتي و دفاعي رژيم ضربه خورده آخوندي در قبال حكم لغو برچسب تروريستي عليه مجاهدين مي كند. آنهم در دوره پاسدار احمدي نژادي كه حتي اين مزدور اجاره يي بدون مرز هم هنوز نتوانسته مشابه راز و نيازهاي خود براي خاتمي و خامنه اي را براي وي (احمدي نژاد) از سربگيرد. و از همين رو اراجيف تكراريش عليه مجاهدين را براي ايز گم كردن با يك ژست توخالي ضد رژيمي شروع كرده است. حالا وضع و حال آخوندها را ببينيد چقدر پريشان و آشفته است كه برايشان مهم نيست اراجيف مزدبگيرانشان چقدر مسخره و رسواكننده است.اما مسأله اين است كه در اين تنگناي خطير, رژيم آخوندي به هر فغان و زوزه اي در همسويي با خود عليه مجاهدين بيش از هرچيز نيازمنداست. ضعف الطالب و المطلوب!
در خاتمه بدنيست به خبر كشف و افشاي يك جاسوس رژيم آخوندي در سوئد اشاره كنيم كه در همين روزها انعكاس گسترده اي در رسانه هاي خبري اين كشورداشته است:
« اداره امنيت سوئد يك ايراني به نام “مجيد صادقي“ را به عنوان مأمور امنيتي و جاسوس رژيم ايران شناسايي و معرفي كرده و قرار است وي را از سوئد اخراج كنند. مقامات امنيتي سوئد اعلام كردند كه مدارك بسيار سري از رابطه مجيد صادقي در رابطه با رژيم ايران بدست آمده است. قابل توجه اينكه , اين جاسوس رژيم در پوش مخالف رژيم , در سوئد پناهنده سياسي شده بود. اداره امنيت سوئد با توجه به اينكه نامبرده بعنوان پناهنده سياسي در سوئد زندگي ميكند. مدارك ارتباطات و همكاري وي با رژيم ايران را به ژنو و سازمان ملل براي اخراج وي فرستاده است.
مجيد صادقي حدود 4 سال است به همراه زن و فرزندش توسط رژيم به سوئد اعزام شده و مأموريت داشته كه براي تسهيل فعاليتهاي جاسوسيش, خودش را اپوزسيون رژيم معرفي نمايد و از همين طريق هم موفق شده بود پناهندگي سياسي بگيرد. مجيد صادقي , در راديو آوا كه رابطه نزديكي با رژيم و سفارت ايران دارد , تحليل سياسي ميگفت. وي در جريان اعتصاب گنجي در استكهلم نيز فعال بود.
نكته قابل توجه ديگر اين كه, مدتي قبل در استكهلم عليه مجيد صادقي شكايت شده بود كه وي در حاليكه جواز پزشكي ندارد, تحت عنوان پزشك طبابت مي كند. در مقابله با اين شكايت و در حمايت از اين جاسوس رژيم , عليرضا نوري زاده به دفاع جانانه يي از مجيد صادقي پرداخته و با تأكيد بر اينكه به خوبي او را مي شناسد, نه تنها بر پزشك بودن او گواهي ميدهد بلكه او را يك حقوقدان برجسته و تحليگر سياسي و حتي از رهبران مبارزات دانشجوئي معرفي مي كند!
بنا به گزارشهاي خبري, اين جاسوس جنايتكار (مجيد صادقي) , طي اين مدت حد اقل اطلاعات 100 نفر از مخالفان رژيم را به سفارت و وزارت اطلاعات آخوندي رد كرده است. وي حقوق ماهيانه خود را از يكي از ديپلوماتهاي رژيم در سوئد دريافت ميكرده است.

بهاري
22 دسامبر 2006

Sunday, December 24, 2006

خانم رجوي از قطعنامه شوراي امنيت استقبال و خواستار تحريمهاي همه جانبه عليه رژيم آخوندي شد



راه حل نهايي تغيير دمكراتيك توسط مردم و مقاومت ايران است
خانم مريم رجوي, رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران, ضمن استقبال از تصويب قطعنامه امروز شوراي امنيت ملل متحد عليه رژيم آخوندي, آنرا يك قدم اوليه و ضروري براي ممانعت از دست يابي فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران به بمب اتمي توصيف نمود
وي ضمن تاكيد براينكه هر نوع زمان دادن به آخوندهاي تروريست, آنها را به بمب اتمي نزديكتر خواهد كرد, از شوراي امنيت خواست بدون توجه به تهديد و شانتاژ سركردگان رژيم, تحريمهاي همه جانبه نفتي, تسليحاتي, تكنولوژيك و ديپلماتيك عليه اين رژيم اعمال كند رييس جمهور برگزيده مقاومت ايران افزود پروژه هاي اتمي رژيم آخوندي تماما عليه مصالح و منافع ملت ايران است و اكثريت قاطع مردم از اعمال تحريمهاي همه جانبه پشتيباني ميكنند
وي خاطر نشان كرد, بخلاف آنچه رژيم آخوندي وانمود ميكند, در مقابل چنين تحريمهايي بشدت آسيب پذير است. ملايان در حضيض ضعف و بحرانهاي دروني تا كنون نيز بيشترين بهره برداري را براي ادامه حكومت ننگينش از سياست مماشات كشورهاي غربي كرده است
خانم رجوي تاكيد كرد راه حل قطعي بحران كنوني ايران, تغيير دمكراتيك بدست مردم و مقاومت ايران مي باشد. اين چيزي است كه مردم ايران با ابراز مخالفت فزاينده خود عليه تماميت فاشيسم مذهبي حاكم به نمايش گذارده اند. لذا يك سياست درست در باره ايران علاوه بر اعمال تحريم عليه اين رژيم, حمايت از مردم و مقاومت ايران مي باشد
دبيرخانة شوراي ملي مقاومت ايران
2دي 1385 برابر با 23 دسامبر 2006