
ننگين ترين محصول باجها و زد و بندها آخوندهاي حاكم دررابطه با حاميانشان در اروپا, با لغو برچسب تروريستي عليه مجاهدين توسط دادگاه اروپا چنان برباد رفت و كاخ رؤياها چنان ويران شد كه ولي فقيه و ديگر سردمداران و كارگزاران و ارگانهاي مختلف رژيم, دچار گاو گيجه شده اند كه چگونه خود و عمله و اكره شان را سرپا كنند! به دامن دولتهاي اروپايي بياويزند كه بر اين ضربه مهلك را التيام بخشند, يا يقه آنها را بچسبند كه حساب باجهاي بي حساب و كتاب رژيم را پس بدهند؟ به پاسداران و بسيجيهاي نظام برسند كه قالب تهي نكنند يا به خودشان روحيه بدهند كه اتفاق وحشتناكي رخ نداده ؟ از غفلت و كم كاري دست اندركاران نظام انتقاد كنند كه چرا دير جنبيديد كه اين فاجعه رخ دهد يا اميدوار باشند كه هنوز دير نشده و شايد بتوان كاري كرد؟
خلاصه اينكه از سراپاي نظام آخوندي آواي وحش و زوزهاي دردآلود در يك كر ناهمگون و درهم و برهم بگوش ميرسد. موضعگيريهاي مستأصلانه و پي درپي , توسط مقامها, سخنگويان و كارگزاران ريز و درشت رژيم چه در دولت , چه در مجلس و چه در قضاييه , مضافا بر ائمه جمعه و مطبوعات و راديو – تلويزيونهاي حكومتي , همچنان ادامه دارد. وزارت اطلاعات هم كه به تنهايي به وسيله تمامي سايتهاي زنجيره يي و ارگانهاي پوششي و با به صحنه فرستادن كليه مأموران بدنام و گمنام باسابقه و جديد الاستخدام خود در داخل و خارج كشور چنان دست پاچه شده كه دارد خودش را خفه و هلاك ميكند! عمله و اكره اش در خارجه هم در عين اينكه مأمور التماس و درخواست از طرفهاي خارجي هستند ولي سردرگم مانده اند كه هر روز چگونه با اوامر و نواهاي ناهمگون هماهنگ شده و با چه اميد و چشم اندازي به مأموريتهايشان ادامه دهند. به هرحال اين قبيل مأموران هم احساس مي كنند زير پايشان خالي شده . هرچه هم در تاريكي سوت ميزنند, ظاهرا افاقه نميكند. يكي از اينها مزدور اجاره يي عليرضا نوري زاده است كه معرف حضور است. و همه ميدانند كه نامبرده, همواره در تنگناها, به نيازها و سفارشات مسؤلان «خانه پدري», به خصوص در قبال مجاهدين , فارغ از هر محذوري با قلم و قدم و نفس بي محابا پاسخ گفته است.
چه رسد به اين روزها كه چندان حال و روز «سيد عارف» (آقاي خامنه اي) را بهتر از همه همين جناب نوري زاده ميداند. زيرا كه نسبت به جزييات و ريزه كاريهاي اين قبيل عرفا و آيات نظام و حواشي, به خوبي آگاهي و تجربه دارند . اشاره ام به حكم دادگاه اروپا و تأثيرات روحي و رواني و آن بر حضرات و نيازها و توقعات طبيعي ناشي از آن است.
درست در همين روزها, جناب نوري زاده از «پنجره روبه خانه پدري» خود همه را هشيار مي كند كه : « خبر مهمي را ميخواستم به شما بگويم كه يك مورد آن در مورد خودم است . در رابطه خود من رژيم دنبال اين است كه منابع مرا گير بياورد . و گفته بايد منابع اين نوري زاده مشخص شود و بساط او را جمع كنيم. » ولي اين جناب, بدون اينكه هيچ نشانه و علامتي از اين قصد رژيم ارائه بدهد, براي اثبات ادعاي خود, پاچه مجاهدين را ميگيرد و اين طور استدلال و ياد آوري مي كند: «يادم هست بعد از قتلهاي زنجيره يي دوگروه دنبال منابع من بودند: رژيم و مجاهدين. » و از اينجا ببعد به تكرار داستان سرايي موهوم و دروغهاي شاخداري مي پردازد كه خودش سالها پيش دريكي از بزنگاهها رنج قلمي كردن آن را به خود هموار كرده بود. با اين مضمون كه : چند سال پيش مجاهدين فردي را تحت پوشش دراويش گنابادي به نزد نوري زاده فرستاده اند كه به او بگويد سعيد حجاريان برايت چنين و چنان پيغام داده تا به اين وسيله مزدور اجاره يي رودست بخورد و اذعان كند كه بله با وي در ارتباط است!. ولي نوري زاده با نبوغ اطلاعاتي و شاهكارهاي جيمز باندي خود, شصتش خبردار ميشود و نقشة مجاهدين را كشف مي كند . لذا به آن درويش كذايي هوشيارانه جواب ميدهد كه« اصلا با سعيد حجاريان دوست نيستم و هيچوقت هم با او دوست نبوده ام»!
اما از آنجا كه قرار بود خبر مهم و طبعا تازه يي آنهم درباره توطئه رژيم براي جمع كردن بساط خودش (نوري زاده) بدهد به ته اين داستانسرايي جعلي و تكراري آخوند پسند عليه مجاهدين كه ميرسد, اضافه مي كند كه اين را قبلا به طور مفصل شرح داده است.
سئوال اين است كه نامبرده چرا بعد از چند سال ناگهان در اين روزها به فكر تكرار اين سناريوي مسخره افتاده است؟ اگر همچنان بر آن است كه اثبات كند دوست حجاريان و امثالهم نبوده و منابعش عوامل و باندهاي حكومتي نبوده اند, لابد كه پادويي بازجوها را واقعي تر و برازنده تر ميداند. و الا به گواهي نوشته هاي خود اين مزدور كه هفتاد من كاغذ ميشود, حجاريان كه سهل است , تك تك جلادان و شاگرد جلادان مدعي اصلاح طلبي در باند خاتمي را كه به دولت و مجلس و شوراهاي آخوندي راه يافته بودند, هر شب و هر روز به عنوان مظهر آزادي عاشقانه مي ستود, و در دفاع از آنها بر مجاهدين مي تاخت كه چرا اين دژخيمان را الهه دموكراسي نميدانند. خود خاتمي را كه نگو و نپرس كه چگونه از فاصله چند هزار كيلومتري بر نعلينهايش بوسه ميزد. ستونهاي ثابت و مطالب تكراري اين مزدور همواره پر از چاپلوسيهاي مشمئز كننده و راز و نياز با دژخيمان حاكم بود. آنهم در شرايطي كه كشمكشهاي باندهاي دروني رژيم بر سر تقسيم قدرت هر از گاه, نمونه هايي از فضيحتها و گافهاي رقيب را رو ميآورد. بنابراين , در همان زمان بر هيچكس پوشيده نبود كه «افسار» اين مزدور اجارهيي, كه خودش آن را سرنخ «منابع» مينامد، دست كداميك از باندها و دژخيمان سابق و لاحق وزارت اطلاعات است. بنابراين , مزدور اجاره يي بيجهت داستانسراييها و دروغپردازيهاي رسواشده چند سال پيش خود را به عنوان يك خبر مهم و جديد , صرف نيازهاي تبليغاتي و دفاعي رژيم ضربه خورده آخوندي در قبال حكم لغو برچسب تروريستي عليه مجاهدين مي كند. آنهم در دوره پاسدار احمدي نژادي كه حتي اين مزدور اجاره يي بدون مرز هم هنوز نتوانسته مشابه راز و نيازهاي خود براي خاتمي و خامنه اي را براي وي (احمدي نژاد) از سربگيرد. و از همين رو اراجيف تكراريش عليه مجاهدين را براي ايز گم كردن با يك ژست توخالي ضد رژيمي شروع كرده است. حالا وضع و حال آخوندها را ببينيد چقدر پريشان و آشفته است كه برايشان مهم نيست اراجيف مزدبگيرانشان چقدر مسخره و رسواكننده است.اما مسأله اين است كه در اين تنگناي خطير, رژيم آخوندي به هر فغان و زوزه اي در همسويي با خود عليه مجاهدين بيش از هرچيز نيازمنداست. ضعف الطالب و المطلوب!
در خاتمه بدنيست به خبر كشف و افشاي يك جاسوس رژيم آخوندي در سوئد اشاره كنيم كه در همين روزها انعكاس گسترده اي در رسانه هاي خبري اين كشورداشته است:
« اداره امنيت سوئد يك ايراني به نام “مجيد صادقي“ را به عنوان مأمور امنيتي و جاسوس رژيم ايران شناسايي و معرفي كرده و قرار است وي را از سوئد اخراج كنند. مقامات امنيتي سوئد اعلام كردند كه مدارك بسيار سري از رابطه مجيد صادقي در رابطه با رژيم ايران بدست آمده است. قابل توجه اينكه , اين جاسوس رژيم در پوش مخالف رژيم , در سوئد پناهنده سياسي شده بود. اداره امنيت سوئد با توجه به اينكه نامبرده بعنوان پناهنده سياسي در سوئد زندگي ميكند. مدارك ارتباطات و همكاري وي با رژيم ايران را به ژنو و سازمان ملل براي اخراج وي فرستاده است.
مجيد صادقي حدود 4 سال است به همراه زن و فرزندش توسط رژيم به سوئد اعزام شده و مأموريت داشته كه براي تسهيل فعاليتهاي جاسوسيش, خودش را اپوزسيون رژيم معرفي نمايد و از همين طريق هم موفق شده بود پناهندگي سياسي بگيرد. مجيد صادقي , در راديو آوا كه رابطه نزديكي با رژيم و سفارت ايران دارد , تحليل سياسي ميگفت. وي در جريان اعتصاب گنجي در استكهلم نيز فعال بود.
نكته قابل توجه ديگر اين كه, مدتي قبل در استكهلم عليه مجيد صادقي شكايت شده بود كه وي در حاليكه جواز پزشكي ندارد, تحت عنوان پزشك طبابت مي كند. در مقابله با اين شكايت و در حمايت از اين جاسوس رژيم , عليرضا نوري زاده به دفاع جانانه يي از مجيد صادقي پرداخته و با تأكيد بر اينكه به خوبي او را مي شناسد, نه تنها بر پزشك بودن او گواهي ميدهد بلكه او را يك حقوقدان برجسته و تحليگر سياسي و حتي از رهبران مبارزات دانشجوئي معرفي مي كند!
بنا به گزارشهاي خبري, اين جاسوس جنايتكار (مجيد صادقي) , طي اين مدت حد اقل اطلاعات 100 نفر از مخالفان رژيم را به سفارت و وزارت اطلاعات آخوندي رد كرده است. وي حقوق ماهيانه خود را از يكي از ديپلوماتهاي رژيم در سوئد دريافت ميكرده است.
بهاري
22 دسامبر 2006